The Neverhood Chronicles - Post IV

Translated PDF up to now

----------------------------------------------------------------------------------------

Ogdilla

(Third Part)

----------------------------------------------------------------------------------------

يك روز، شاه به نزد غول ­رفت تا سعي كند با او ارتباط برقرار كند تا خواسته اش را مبني بر اينكه غول روي Rod ها راه برود و آنها را له كند، برآورده كند. غول خيلي به شاه لبخند ­زد، وقتي كه شاه سرش را به علامت تاييد تكان ­داد او هم سرش را به علامت تاييد تكان ­داد. وقتي كه شاه سرش را شديد تكان ­داد او هم سرش را شديد تكان ­داد. وقتي كه شاه با كف دست به پيشاني­اش ­زد، غول هم با كف دست به پيشاني­اش ­زد. وقتي شاه اداي راه رفتن را در ­آورد و جاي پادشاهي Rod ها را نشان ­داد، غول ­ايستاد و ­رقصيد. شاه اعصابش خورد ­شد. وقتي غول ­رقصيد، شاه به Rilonateها دستور ­داد تا به سمت غول چيزي پرت كنند. چون كه آنها فقط به او غذا ­دادند، تنها چيزي كه دم دست داشتند تا به سمتش پرت كنند، غذا بود.

غول سعي ­كرد تا جايي كه بتواند از غذايي كه به سمتش پرت ­شود بخورد، ولي دليل خشم شاه را كه باعث شده بود Rilonateها به سمتش غذا پرتاب كنند، نفهميد. او بر­گشت و در جهت پادشاهي Rodها شروع به حركت ­كرد. فرقي نمي­كرد كدام سمت قدم بردارد، چون Rilonateها خيلي غذا به طرفش انداخته بودند. با هر قدم غذاي بيشتري له ­مي­شد و به كف پايش ­مي­چسبيد. وقتي غول در جهت Rodها حركت ­كرد، Rilonate ها تشويق ­كردند دست ­زدند و بالا و پايين ­پريدند. غول بر­گشت تا نگاهشان ­كند، پس آنها تشويق كردن و دست زدنشان را متوقف كردند و آماده شدند تا دوباره غذا پرت كنند. ولي غول به سمت آنها نيامد، او به همان سمتي كه مي­رفت به سمت پادشاهي Rod قدم گذاشت.

Specks of Rilonate جشن بزرگي برپا كردند! اميدوار بودند به محض اينكه غول وارد پادشاهي Rod بشود، همه Rod ها را كه مايه دردسر Rilonateهاست، له مي­كند. King of Rilonate سخنراني مهيجي كرد:

"خب. اين براي غول بزرگ است! گمان مي­كنم كه ما يك تشكر به آن كودن عظيم الجثه بدهكاريم، براي اينكه او به زودي از روي Rod ها رد مي­شود و از آنها پودر خاكشير درست مي­كند! پاهاي وسيعش آناً دشمنان ديدينه ما را خورد مي­كند. زير اندام ماموتي اش له و لورده مي­شوند. آن بيچاره هاي غيرقابل بيان تبديل به آن تفاله بي­ارزشي مي­شوند كه هميشه توصيف مي­شدند. اكنون ما از شر سنگ اندازي ها و متلكها و قلدربازي هايشان براي هميشه خلاص مي­شويم. آن غول كند ذهن، قهرمان ملي ماست! آن كله خر گنده، بزرگترين عكس تاريخ Rilonate ها خواهد بود. هيچ كس به كله پوكي او در كل Ogdilla پيدا نمي­شود و نخواهد شد، اما او بالاخره براي ما بر خواهد گشت. يك احمق خنگ بي اندازه غول پيكر، البته، در واقع، ما از دستش خلاص شديم. و اگر آن كرگدن ناقص العقل ما را هم له نكرد، بايد خدا را شكر كنيم. من كه فكر نمي­كنم هيچ دليلي داشته باشه كه او به اينجا برگرده... دليلي داره؟"

...to be continued

2 comments: