MSDos 2007

Patch جدید MSDOS به بازار آمد. این Patch تغییراتی را در مجموعه دستورات DOS اعمال می کند که بعضی از آنها در اینجا ذکر می گردند:

دستور Move: با استفاده از این دستور می توانید کامپیوتر خود را جابجا کنید.
دستور DIR: اگر دیرتان شده بود از دستور DIR استفاده کنید.
دستور HORMAT: با استفاده از این دستور، Dos حرمت شما را نگه می دارد.
دستور FCKDSK: هارددیسک شما توسط این دستور به اف می رود. همچنین FCKDSK /Q این عمل را سریعتر انجام می دهد. و FCKDSK /DOG باعث می شود هارد شما در حین این عمل، صدای سگ دهد.
دستور Parse: با اجرای این دستور، سیستم پارس می کند.
دستور Copy naCon: شما می توانید هر فایلی را توسط این دستور کپی نکنید.
دستور HUSHNG: با استفاده از این دستور، کلاً هوشنگ می شود.
دستور DEL: با اجرای دستور DEL، می توانید حکم را دل کنید.

دیالوگ

F: عینکه خیلی سوسولیه. نگا کن. قیافم شبیه گلزار شده.
E: گلزار شدی؟ بدبخت حسین پناهی هم نشدی.
B: مرده ی حسین پناهی می ارزه به زنده ی گلزار.
E: گوزو، باز حرف پر معنا زدی؟

با تلخیس و تلخشک

The Neverhood Chronicles - Post XII

----------------------------------------------------------------------------------------

قسمت چهارم

Bertbert

(Second Part - Bickback)

----------------------------------------------------------------------------------------

چون فاصله زمانی زیادی افتاد بین قسمت قبلی و این قسمت، بد نیست قسمت قبلی رو هم یه نگاهی بندازید.
اینم لینک PDF ترجمه ها تا آخر این Post.
------------------------------------------------------------------------------------------------------


Bredbad هیچ کسی را بعنوان مرجع نداشت بجز خودش. او Bridabrack را تولید کرد. و او نیز Bickback را تولید کرد.
Bickback از نظر جثه کوچکتر از سایرین بود و اطرافیانش او را بخاطر لکه های لجن مانند سبز و بنفشی که سطح پوستش را پوشانده بودند، مسخره می کردند.
وقتی که یک جمعیت بزرگی از اولاد Bertbert جمع می شدند، Bickback بیچاره همیشه آخر می نشست. او سعی می کرد وانمود کند که از نشستن در ردیف آخر لذت می برد، تا ناراحتی خود را پنهان کند. به این ترتیب او با سایر کسانی که در ردیف آخر بودند، آشنا شد. آنها نیز بطور رقت انگیزی از امراض جسمانی رنج می بردند، که تقریبا به بدی لکه های خودش بود.

یکی از فامیلهای دور Bickback به اسم Hiface پیشنهاد کرد که پشت سر Bickback بایستد تا اینطور به نظر بیاید که او مطلقا آخر جمع نیست. اما Bickback برای همرنگ شدن با جمع، Hiface را به همه نشان داد و غیرطبیعی بودن او را (یک سر دوم از کف دستش در آمده بود) مسخره کرد. او شعری خواند در مورد چیزی که کف دست او بود. همه به Hiface خندیدند و Bickback را بخاطر سرگرم کردن آنها و شعر خنده دارش، تحسین کردند.
Hiface با ابراز ظلم Bickback مواجه شد ولی Bickback دوباره شعرش را خواند تا اینکه Hiface به گریه افتاد و به سمت خانه اش دوید.
جمعیت فهمیدند که Bickback شوخ طبع است ولی هنوز به او اجازه نمی دادند که بیاید جلو، بخاطر لکه های چندش آور بدنش. این قضیه ایده ای را در ذهن Bickback ایجاد کرد...

حمل با جرثقیل

خلال الدين عمود السلطنه امين كفشدوزك بلخي، وزير و مشاور زبردست امير غراب دوازدهم، پادشاه ممالك افغان و هندوكوش در آخرين دقايق عمرش، در حالي كه در بستر بيماري رنگش همچون مدفوع گربه مريض، سبز شده بود، خطاب به دربار اينچنين فرمود:
اکنون باشد که پس از مرگ من دَدولت اَوغانستان رِخته کردَه و پایه های کشور بر سر مردم، شَخله شده و همه چون سگهایی که با میلگرد کتک خورند یَکی یَکی سَقَط شوند.
و سپس روح وی از بدنش جدا شد و در پنکه سقفی اتاقش گیر کرد. درباریان تلاش می کردند تا با دسته ی جارو روح وی را از پنکه سقفی جدا کنند. ناگهان پنکه سقفی متوقف شد و روح خلال الدین شروع به درخشش کرد. نور سبز رنگی که متمایل به اسب بود تمام کاخ را در بر گرفت و همه درباریان بمردند و از آسمان کَتَپولت (catapult) بارید.
یکی از درباریان به نام هوشنج که در حال مدیتیشن بود، و داشت کارما ها و ساماتساکاهارا های خود را تکرار می کرد، به خاطر اینکه ذهنش خاموش شده بود، از گزند روح خلال الدین در امان ماند. هوشنج با دیدن هجوم کتپولتها، سریعا روشن شد و با سرعت خارق العاده شروع به آزاد کردن انرژی نمود. هنگامی که به حیاط کاخ رسید دیگر ویندوزش بالا آمده بود. هوشنج فراکتال بود و یک حالت نوستالژیکی داشت. یعنی اینکه قادر بود کارماهای خود را دریابد، آنها تکرار کند و سپس بیرون بکشد. وی همچنین با استفاده از وایرلس لن می توانست به عالم غیب متصل شود. از دیگر قابلیتهای هوشنج، می توان به تسلط به php، asb.NET، حلقه کردن هویج در 4 ثانیه، لعنت بر پسر و مادر کسی که در این مکان آشغال بریزد، 17 روش ضد بارداری، دوربین ha-VGA، جامعه شناسی تکوینی در فلسفه فلوید، شناخت هر گونه غلامحسین یوسفی و پرتاب اسب با مانع می باشد. از سوابق علمی هوشنج می توان به همکاری در شونصد و شصتاد و شصت پروژه Open Source و Open Collector، کسب مقام اول در مسابقات اشاره کرد. هوشنج برنده ی یک مدال برنز، سه مدال قلع، چهارده مدال منگنه، هشتاد مدال تانتالیوم، دویست مدال گادولینیوم، و در مجموع چهارهزار و خورده ای مدال از فلزات سری آکتینیدها و لانتانیدها شد. همچنین یک مدال آرگون را نیز استنشاق کرد.
او در سن سی و سه ممیز سه سه سه سالگی در کاخ امیر غراب دوازدهم در حال نبرد با کتپولت های مهاجم زنده ماند، و سپس رفت زیر کمپرسی و کمپرس شد. وی در سال 1986 پس از اختراع NC، دیکمپرس شد و به حیات خود ادامه داد.
اکنون پس از گذشت سالها، هوشنج در دهکده ای در سواحل هاوایی هنوز به بیرون کشیدن کارماها و تکرار ساماتساکاهارا های خود مشغول است.