اعداد جادویی

آیا هیچ می دانید اگر عدد 2222222222 را در 2 ضرب کنید به عدد 4444444444 می رسید؟! حتی اگر یک بار دیگر در 2 ضرب کنید به 8888888888 می رسید
آیا هیچ می دانید 487 × 37 می شود 18019؟؟
آیا هیچ می دانید 1000 سه تا صفر دارد و 2000 هم سه تا صفر دارد؟؟
آیا هیچ می دانید هر عددی را در مجذور عمه اش ضرب کنیم به 17 می رسیم؟؟
آیا هیچ می دانید پترس بر 17 بخش پذیر است؟
آیا هیچ می دانید 2498573942 تقسیم بر 78259043249805 چند می شود؟
اصلا شما چیزی می دانید؟

خاک بر سر شما باشد.

مسابقه

- بینندگان عزیز با قسمتی دیگر از مسابقه ی خرترین مردان آسیا در خدمت شما هستیم. از شرکت کنندگان گروه آبی خواهش می کنم خودشونو معرفی کنن.

- به نام خدا، محمد جابر متقاطر هستم از روستای شهیدپرور.

- به نام خدا، خاتون هفت قلعه هستم از قلعه ی هفت خاتون.

- متشکرم، گروه سبز ارغوانی متمایل به اسب.

- به نام خدمتی، خدا هستم.

- به نام خدا، تُرب غوز غژنگِ میخ ماست فشنگ هستم از اتحاد جماهیر شوروی سابق.

- گروه سبز ارغوانی متمایل به اسب، متأسفانه شما از دور مسابقات حذف شدید.

- آخه واسه چی؟

- و شرکت کننده ی گروه گلبهی.

- به نام ...

- گروه گلبهی یک چراغ شما خاموش میشه، چون نگفتم خودتو معرفی کنی.

- ببخشید می تونم بپرسم واسه چی از دور مسابقات حذف شدیم؟

- خیر نمی توانید. می رویم سراغ سؤال اول.

- [در حال بال بال زدن] من یه سؤال داشتم.

- نگهبان، این دوست عزیز را به بیرون راهنمایی کنید.

- من فقط...

- الو 110 ما یه مشکلی...

- از کدوم ور باید برم؟

- شما فعلا با این ور برو. و اما سؤال اول. دستها روی زنگ. اسم سگ همسایه ی معاون وزیر بهداشت و معادن کشور لتوانی طی سالهای 44 تا 46 چه کسی بود و چرا؟

- زیییینگ. غلامعلی حداد عادل، به علت کاهش جریان نشتی زیرآستانه.

- خیر.

- زیییینگ. خود من بودم. چون که... چون که...

- مرتیکه الدنگ مگه مجبورت کردن گنده بگوزی توش بمونی؟ ها؟

- ببخشید.

- یک چراغ شما خاموش میشه. جواب این سوال "بلی مجبورم کرده بودند" بود.

- [سکوت عبرت آمیز]

- سؤال دوم. بروسلی قویتره یا میتی کمان؟

- زیییینگ. میتی کمان اگه قوی بود، تو قزوین کونش نمی ذاشتن. بنابراین بروسلی قویتره.

- شرکت کننده ی گروه آبی تا حالا دقت کردی ننت چند بخش داره؟

- [اندکی تأمل] دو بخش.

- خیلی خنگی گروه آبی. یک چراغ شما خاموش میشه. گروه گلبهی؟

- خیر تا کنون دقت نکرده ام.

- کاملا صحیح است ده هزار امتیاز به شما تعلق می گیرد. می توانید شیاف کنید. و اما سؤال آخر. الیزابت در سکانس پایانی فیلم دیوثان قرون وسطا، در حالی که با سوزن ته گِـرد، مشغول برداشتن تکه های مغز عشق حقیقی خود، از کف اسفالت خیابان بود، زیر لب با خود چه بلغور می کرد؟

- پیپولارسترینج. ونیورسترینجر. فیسزلوکاگلی. ونیورلون. داشت اینو می خوند.

- بسیار نزدیک شدید.

- زیییینگ. داشت به ارواح اجداد آلفرد راند تِیل پین، مخترع سوزن ته گرد فحش می داد. چون سوزن ها رو سر و ته می گرفت و نه تنها سوزن ها، از قسمت گرد فرو نمی شدند بلکه از سر دیگر به دست خودش فرو می شدند و دردش می گرفت.

- خیر. با توجه به اینکه قرون وسطا پیش از اکتشاف نفت می باشد، الیزابت در آن سکانس، تکه های مغز را از روی سنگفرش خیابان جمع می کرد. بنابراین هیچ لزومی ندارد که دردش بگیرد.

- [نگاه پر معنا]

- متاسفانه هیچ کدام از هجده گروه شرکت کننده نتوانستند امتیاز لازم برای صعود به دور بعدی را کسب کنند. و خوشبختانه به هیچ کدام از آنها جایزه ای تعلق نمی گیرد... تا دیداری دیگر و مسابقه ای دیگر خدا [مکثِ حال به هم زن ِ همیشگی] نگهدار.

الهه ی زیغولات

آن آشغالهایی که در پست گبلی دیده نشدند، نوعی خرجوش بودند از نژاد خر، که روی گابلمه یا منجل و یا بعضاً اگاج غاز گرار قیرند و آنجدر بگوشند تا به نجته ی گوش برسند. این غانداران، جوش هایی درازتر از الاج دارند. جزای این غونه از غانداران، قوریل های گحبه ای و اورانج غوتان های نارس است. اورانج غوتان یا همان غوتان پرتجالی، قیاهی است شبیه به میوه ی کاق. پرتجال که کشوریست در مقاورت دریا و در غنوب جربی شبه غزیره ی اسکانیا، ولی غوتان رو نمی دونم چیه، احتمالاً همان اورنیتورنج باشه. این گانواران گــُرُمساج، از عَرَج ِ گبین خود نیز تجزیه می کنند. این موقودات، به گای خون، نوشابه ی قازدار زرد در رج هایشان گاریست و بگای هموجلوبین، غوگه فرنجی دارند. برزجترین دشمن این حیوان، غجد های قوزو می باشد. این غجد ها از غلبک های کف اگیانوس ها تجزیه می کنند و روزانه پنگاه لیتر میغوزند. این گاندار، بَنج و سیغار نیز می کشد.

php einthoven

این آشغالهایی که در تصویر مشاهده نمی کنید، لاک پشت های نیم جان هستند. زیرا پلی کوپتر حاوی بازیکنان اینترمینان ماتریس سه در چار رنگی به رنگ شربت مولتی مدیا شب گذشته دعوت ماکروشافت مبنی بر حضور صوفی عنان و کوفیا لوره را به صرف شالوده بستنی در کاخ اختصاصی سیندرلله خاکپور رد کرد. محروم، پازل لنکرانی، به نقل از ابوریحان میانی، سیرکوئیت کرمداررا عامل اصلی سرطان معرفی کرد و سه ممیز چارده.

اکسکلاسیو:
حاکم بزرگ، میتی کماندو، در سفر به قزوین مورد تعرض جنسی قرار گرفت و سپس به فجیع ترین شکل ممکن کشته شد و علامت او نیز ربوده شد، حواستان جمع باشد تعظیم نکنید.


نتیجه گیری:
شخصیت های بزرگ هیچگاه بگا نمی روند. بلکم بگای عظما می روند.

اژدها هی وارد می شود هی خارج می شود

چن روز پیش با وید و حسین فیلم lolita رو دیدیم. یادته اونجای فیلم که هامبورگ با زنش دعوا میکنه میگه every game has its rules؟ یادته؟ یادت نیست دیگه، همینه که هیچی به هیچکی که هیچی هیچ وقت یادت نیست اونوقت میگی توهّم زدی. آخه ریغو، چرنوبیل، اورنیتورنج بدبخت، گوریل انگوریل، تکسّرگرا، دارای عقاید غیرقابل تحمل، مارکوزه، اوتیست، اگزیستانسیالیت، ترانزندانتالیست، کودک شب ادرار، هموفیل، هیپوتالاموس، کزازماهی، قرون تسلط کلیسا بر اروپا، نگرش محیط از ورای کالیدوسکوپ، کلپوسک درون نما، ای مردی که نان میخورد دولش تکان میخورد، کریه المنظر، بک استیریت بز، سید گرگ الله، عبد الثمور، سهو.

اگه رییس جمهور بشم

در جواب امین مسیبت:
من اگه رییس جمهور بشم دستور میدم هرکی از این اراجیفی که رشد نمایی دارند بنویسه از کون دارش بزنن

History of history


وبر میگه: تاریخ را اندیشه ی انسانها میسازد.
هگل میگه: روح بشریت تاریخ را میسازد.
کانت میگه: خرد بشر تاریخ را میسازد.
بیزز میگه: حماقت مردم تاریخ را میسازد.

هر کی با این مخالفه خودش احمقه!!
آینه!

عجب حلال زاده ای

داشتم فکر؟ می کردم که وقتی داری راجع به یه نفرصحبت می کنی و یه دفعه سر و کلش پیدا میشه و بر می گردی بهش می گی عجب حلال زاده ای هستی، دقیقا مثل زمانی می مونه که به یه نفر، بی دلیل بگی: "جنابعالی مادرتان ... نیست!"

اندر احوالات بیژن امینی پور

Author: Alisharif

بیژن امیرپور اصل ملقب به بیزز در روز وهوخشتر از ماه عقرب سال خوک به دنیا آمد. ایشان که در دوران جنینی به شدت تحت تاثیر جاذبه دایرتالبروج قرار گرفته بود از بدو تولد ناقص العقل بود و همین سبب شد تا در دوران بلوغ موفقیت های بیشماری در عرصه پلی تکنیک به دست آورد. ایشان قلم قدرتمندی داشت و سبک نگارشش به درجه ای رسیده بود که یاران را یارای رقابت با وی نبود و در سن بیست سالگی وی را مریدان بسیار گرد آمد و ایشان سخن می گفت و مریدان گردش سجده کرده سگ عر می زدند. ایشان مکتب پلی تکنیک مونز را بنیان نهاد و بانی خیر بسیار شد. نامبرده با ترجمه دیوار ناکجا آباد – نورهود- به شهرت فراوان رسید و با ترجمه نکردن بقیه اش از شهرت افتاد. از افتخاراتش می توان به موارد زیر نام برد:
کسب عنوان پدر علم نگارش نوین. کسب عنوان پدر فلش ایران. و چندین عنوان دیگر که به واسطه این عناوین به اختصار وی را پدر سگ می نامیدند. رکورد دار فراخی طول , فراخی عرض و مجموع . مخترع هوشنگ و اسدلله خاکپور. کاشف یدالله خاکپور. دارنده مدال طلای طولانی ترین باد گلو در اوزان مگس وزن و سبک وزن.
ایشان در ترم هشت تحصیلی به علت اینکه معدلش بیست شد دچار افسردگی بسیار شدید شد و چالاکی اش را از دست داد و در یک شوخی کارگری به دست یکی از دانشجویان عرب و زبان نفهم دانشکده که حرف اول اسمش ب است و بقیه اش ابک است اما ما اینجا اسمش را ذکر نمی کنیم به شدت کشته شد.

درگذشت رسول ملا قلی پور

رسول ملاقلی پور
رسول ملا قلی پور
رسول ملا قلیپور
رسول ملاقلیپور
ملا قلی پور ملا قلی پور ملا قلی پور ملا قلی پور ملا قلی پور
درگذشت رسول ملا قلی پور
مرگ رسول ملا قلی پور
mollaa gholi poor
molagholipoor
molla gholipour
molla gholi pur

این post صرفا برای بالا رفتن آمار بازدید زده شده و ارزش دیگری ندارد!

MSDos 2007

Patch جدید MSDOS به بازار آمد. این Patch تغییراتی را در مجموعه دستورات DOS اعمال می کند که بعضی از آنها در اینجا ذکر می گردند:

دستور Move: با استفاده از این دستور می توانید کامپیوتر خود را جابجا کنید.
دستور DIR: اگر دیرتان شده بود از دستور DIR استفاده کنید.
دستور HORMAT: با استفاده از این دستور، Dos حرمت شما را نگه می دارد.
دستور FCKDSK: هارددیسک شما توسط این دستور به اف می رود. همچنین FCKDSK /Q این عمل را سریعتر انجام می دهد. و FCKDSK /DOG باعث می شود هارد شما در حین این عمل، صدای سگ دهد.
دستور Parse: با اجرای این دستور، سیستم پارس می کند.
دستور Copy naCon: شما می توانید هر فایلی را توسط این دستور کپی نکنید.
دستور HUSHNG: با استفاده از این دستور، کلاً هوشنگ می شود.
دستور DEL: با اجرای دستور DEL، می توانید حکم را دل کنید.

دیالوگ

F: عینکه خیلی سوسولیه. نگا کن. قیافم شبیه گلزار شده.
E: گلزار شدی؟ بدبخت حسین پناهی هم نشدی.
B: مرده ی حسین پناهی می ارزه به زنده ی گلزار.
E: گوزو، باز حرف پر معنا زدی؟

با تلخیس و تلخشک

The Neverhood Chronicles - Post XII

----------------------------------------------------------------------------------------

قسمت چهارم

Bertbert

(Second Part - Bickback)

----------------------------------------------------------------------------------------

چون فاصله زمانی زیادی افتاد بین قسمت قبلی و این قسمت، بد نیست قسمت قبلی رو هم یه نگاهی بندازید.
اینم لینک PDF ترجمه ها تا آخر این Post.
------------------------------------------------------------------------------------------------------


Bredbad هیچ کسی را بعنوان مرجع نداشت بجز خودش. او Bridabrack را تولید کرد. و او نیز Bickback را تولید کرد.
Bickback از نظر جثه کوچکتر از سایرین بود و اطرافیانش او را بخاطر لکه های لجن مانند سبز و بنفشی که سطح پوستش را پوشانده بودند، مسخره می کردند.
وقتی که یک جمعیت بزرگی از اولاد Bertbert جمع می شدند، Bickback بیچاره همیشه آخر می نشست. او سعی می کرد وانمود کند که از نشستن در ردیف آخر لذت می برد، تا ناراحتی خود را پنهان کند. به این ترتیب او با سایر کسانی که در ردیف آخر بودند، آشنا شد. آنها نیز بطور رقت انگیزی از امراض جسمانی رنج می بردند، که تقریبا به بدی لکه های خودش بود.

یکی از فامیلهای دور Bickback به اسم Hiface پیشنهاد کرد که پشت سر Bickback بایستد تا اینطور به نظر بیاید که او مطلقا آخر جمع نیست. اما Bickback برای همرنگ شدن با جمع، Hiface را به همه نشان داد و غیرطبیعی بودن او را (یک سر دوم از کف دستش در آمده بود) مسخره کرد. او شعری خواند در مورد چیزی که کف دست او بود. همه به Hiface خندیدند و Bickback را بخاطر سرگرم کردن آنها و شعر خنده دارش، تحسین کردند.
Hiface با ابراز ظلم Bickback مواجه شد ولی Bickback دوباره شعرش را خواند تا اینکه Hiface به گریه افتاد و به سمت خانه اش دوید.
جمعیت فهمیدند که Bickback شوخ طبع است ولی هنوز به او اجازه نمی دادند که بیاید جلو، بخاطر لکه های چندش آور بدنش. این قضیه ایده ای را در ذهن Bickback ایجاد کرد...

حمل با جرثقیل

خلال الدين عمود السلطنه امين كفشدوزك بلخي، وزير و مشاور زبردست امير غراب دوازدهم، پادشاه ممالك افغان و هندوكوش در آخرين دقايق عمرش، در حالي كه در بستر بيماري رنگش همچون مدفوع گربه مريض، سبز شده بود، خطاب به دربار اينچنين فرمود:
اکنون باشد که پس از مرگ من دَدولت اَوغانستان رِخته کردَه و پایه های کشور بر سر مردم، شَخله شده و همه چون سگهایی که با میلگرد کتک خورند یَکی یَکی سَقَط شوند.
و سپس روح وی از بدنش جدا شد و در پنکه سقفی اتاقش گیر کرد. درباریان تلاش می کردند تا با دسته ی جارو روح وی را از پنکه سقفی جدا کنند. ناگهان پنکه سقفی متوقف شد و روح خلال الدین شروع به درخشش کرد. نور سبز رنگی که متمایل به اسب بود تمام کاخ را در بر گرفت و همه درباریان بمردند و از آسمان کَتَپولت (catapult) بارید.
یکی از درباریان به نام هوشنج که در حال مدیتیشن بود، و داشت کارما ها و ساماتساکاهارا های خود را تکرار می کرد، به خاطر اینکه ذهنش خاموش شده بود، از گزند روح خلال الدین در امان ماند. هوشنج با دیدن هجوم کتپولتها، سریعا روشن شد و با سرعت خارق العاده شروع به آزاد کردن انرژی نمود. هنگامی که به حیاط کاخ رسید دیگر ویندوزش بالا آمده بود. هوشنج فراکتال بود و یک حالت نوستالژیکی داشت. یعنی اینکه قادر بود کارماهای خود را دریابد، آنها تکرار کند و سپس بیرون بکشد. وی همچنین با استفاده از وایرلس لن می توانست به عالم غیب متصل شود. از دیگر قابلیتهای هوشنج، می توان به تسلط به php، asb.NET، حلقه کردن هویج در 4 ثانیه، لعنت بر پسر و مادر کسی که در این مکان آشغال بریزد، 17 روش ضد بارداری، دوربین ha-VGA، جامعه شناسی تکوینی در فلسفه فلوید، شناخت هر گونه غلامحسین یوسفی و پرتاب اسب با مانع می باشد. از سوابق علمی هوشنج می توان به همکاری در شونصد و شصتاد و شصت پروژه Open Source و Open Collector، کسب مقام اول در مسابقات اشاره کرد. هوشنج برنده ی یک مدال برنز، سه مدال قلع، چهارده مدال منگنه، هشتاد مدال تانتالیوم، دویست مدال گادولینیوم، و در مجموع چهارهزار و خورده ای مدال از فلزات سری آکتینیدها و لانتانیدها شد. همچنین یک مدال آرگون را نیز استنشاق کرد.
او در سن سی و سه ممیز سه سه سه سالگی در کاخ امیر غراب دوازدهم در حال نبرد با کتپولت های مهاجم زنده ماند، و سپس رفت زیر کمپرسی و کمپرس شد. وی در سال 1986 پس از اختراع NC، دیکمپرس شد و به حیات خود ادامه داد.
اکنون پس از گذشت سالها، هوشنج در دهکده ای در سواحل هاوایی هنوز به بیرون کشیدن کارماها و تکرار ساماتساکاهارا های خود مشغول است.

خیابان حجاب



خیابان حجاب:
.
.
.
رامتین عشق نیلوفر...
.
.
.
رامتین ازت بدم میاد...
.
.
.
رامتین ان!

معرفی رستوران فرد بلوار

3150 سال پیش در چنین روزی, شخصی از خاندان بلواریان و از نوادگان زردتشت, به نام آل فرد بلوار, به طهران سفر کرد. پس از مدت کوتاهی, با هاشم بن ابوطالب بن ابی طالب بن جارموش بولوار سقفی, ملقب به هاشمبول, یکی از مشاهیر زمان خود آشنا شد. در اولین ملاقات با وی, هاشمبول احوال او را جویا شد و پرسید چه کار میکنی؟ آل فرد نیز پاسخ داد دنبال کار میگردم, چکار میکنم؟ لذا هاشمبول, آل فرد را در اغذیه بلوار به شغل تی کشی گماشت. هاشمبول مردی جوانمرد و بااخلاق بود و این اخلاق نیک را از مرحوم تختی به ارث برده بود. گویند پس از مرگ هاشمبول نام وی را بر معبری در طهران نهادند. آل فرد پس از دویست سال کار و تلاش شدید و طاقت فرسا نزد صاحبکار خود, عبد الکریم بن سیف الدین بلوار جولاخی, سرانجام تصمیم گرفت رستورانی تاسیس کند که آوازه آن در جهان بپیچد. و بدین ترتیب آل فرد بلوار, در سال 783 قبل از میلاد, رستوران بلوار را بنیانگذاری نمود.
اکنون پس از گذشت هزاران سال, کماکان این رستوران به فعالیت خود در زمینه تهیه بیش از 220 نوع ساندویچ مختلف اعم از همبرگر ممتاز با قیمت 600 تومان, ساندویچ کتلت با قیمت 500 تومان, ساندویچ ماکارونی, کوکو سبزی و غیره, ادامه می دهد.

نمونه هایی از فاکتور فرد بلوار - دست خط نقی الله فرزند آل فرد بلوار - که متعلق به سال 17 قبل از میلاد بوده و در یک کاوش باستان شناسی در کرانه باختری رود اردن کشف شده است

Log

52W3RT2WWW FRFF EWEWW2QQ SZSSSSSSSSSSSSSSSSSSSSSAzaZaZAZAZZz CVCCXXSZZXNBHJHBHHGBGHYBYGHBGTFGTFRDRDEXSDEXWXSWXSQAqa;./'./;;
/'.;./
"
""
NJJ BNHHNBBNHVB BV CVF CV CVFC XC X SXZVFRVGYHHUJNHBJKJJJJKKINJKIJMJKKJJKOIKIOIIIIIOP;O;;LLOP[P;;P-PP0+++++----------';
[/[


[
[[[[P[[P
[
][
L;OIOIOLKLOPOLPOLPIUUUUIIIIHUIJJUIUYUYUYTYTTY6GYTYHYHYHRTRE4ERWWEAQQ 8999999998998i9oi8o887yh8u709o-p0=[=]['='[]'[]][']
'[]]p 1q234567890-=34e` 1234567890-=w4567890-=o=70=7234567890 qWERUIOASDa23r4tyuio;pwefrgasxcvb qwertyuiop`1iopscdvbnmqwsdeghwsdfvgb asdfgjk126:48 PM 1/14/2006567890[[-=['/=['-=[-p[[p-[p[[[98989i99i8999999999iio9i09i0p[op[op[opo0p0-00-6:49 PM 1/14/2006l., l..ll,;.'[/.;.//.;/.;//. . /. /; ..//;;plp;lpl;oklkklk,mmm,ghnbgggbhnjhbnbhbnjvcvcvcvvfvc;/"?.;.;p'/; 'p'p'p'''';"?"";?"?"' // '''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''/'''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[;;;;;[p]];iiiiiiiiiiiiiiiiiiii]








][[][ [-\\\\\\\\\\\\[][['['[[][
[' ]pppp[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[['uuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuu8oju0ouou8ppuuugttgggggggggggggkgggggggf ddddxdsdsssswwsssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssswsaqqraaaaaaaaaaaaaaaaawwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwqqqqqqqqqqqtttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttyyyyyyyyyyyyyyy6y7ikkiooooooooooolollolooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooook;kkkkk,,k/kkkllllllll..lllllllllllllllllllllllllll,,,,rrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrr````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````````11111111111111111111111111111111111111111111111111111111111111`2q2222w22w222222222222222222222222222222222220.1222222222222222222222322222223433333333333333333333333333333333333334444444444444444444444444444444444455555555555555555555555555555ttt5555555555555555666666666666666666666666666666+-+
6:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/20066:35 PM 1/14/200666666666666666666666666666666ty6773+637777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777uyy7777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777777888+



////////''





























//

]
'
/
]\
[[
\ ''[]




]']\\
]
'

'

]\ \\\\\\\=\\\\]

\\\
]
]

]\\\\][===\\==\\\=\\==-][
=='p['''''''''''''''''''''''---;-0-9 ----- -0opool;l;ll;/l,./'
l;'
o9iiiio989899878787667656554555555555555555555543444443ew3ewe34rwe345we3t5y6i89` 1qe3ty6i8o9` 2Q1W2E34RTY6I8P0-[=``75656657453421211`11`6:42 PM 1/14/20066:42 PM 1/14/20066:42 PM 1/14/20066:42 PM 1/14/20066:42 PM 1/14/20066:42 PM /14/20067FCF-**96+3
.**/*8*92.0/00000000p0--00000000000000000000000000000-0000000000000000000009o0-0----------------------[p[-p-pp[---------------------------------------------------------------------------------------------------[==================================================================================================================================================================\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\]aaq qw3eeew eeewe 06:31 PM 1/14/20066:31 PM 1/14/20066:31 PM 1/14/20066:31 PM 1/14/20060
02

\\\\\\\\\';\
]\\\\\\\\\\\\\\\\\\\]\\\\\\\\\\////..////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////...............................nmnnnnnnnnnnnnnnnnbbnvbvvbvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvccxcxxxxxxxxxvxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxz ..................................., .bm,,,,,n.mn.h, mc v000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000.0.0..............0.0..3
.
3333222222222222222222222222222111111111111111111111111111111111111111111111111111111111444444444444444444444444444444444444444444455555555555555555555555555565677777777777777777777777777777777777777777777777777778899+++++++++++++++++++++++++++++++6

...






0.3221456977/*--+












----------------------------------------*******////87+++++++++++++++++++++++++++++



نتیجه گیری منطقی:
وقتی داری کیبوردتو تمیز میکنی, Notepadو باز کن.

کلاقپر

کلاقپر

این بازی که مخصوص گروه سنی الف و ب می باشد, می تواند با 3 تا 7.75 نفر معلول ذهنی ترجیحا 82ای انجام شود. دقت شود که مجموع آیکیوی افراد نباید از 75 تجاوز کند.

وسایل مورد نیاز:
کلند اهواز ------- یک عدد
عباس -------- یک نفر
سیخ, گمبذ و کلکچی -------- به مقدار لازم

وسایل غیر مورد نیاز:
عروس -------- به تعداد بازیکنان
پدر عروس -------- به تعداد عروسها
وضعیت تحصیلی مجید ------- به تعداد مجیدها

قواعد مهم بازی:
هر بازیکن اعم از اوستا در صورت ایجاد ابهام یا ...گفتن بازنده است.
اگر در هر نوبت چند نفر ابهام ایجاد کنند, کیو می شوند.
سیف الله, پختو و جعفر طیار می پرند.

نحوه بازی
بازی کلاقپر بسیار شبیه به کلاغپر است با این توافت که جواب همواره گمبذ یا دو می باشد.

پاورقی:
------------------
تاپ تاپو
ناقاله تاپو
سیخس یا گمبذ یا کلکچی؟

The Neverhood Chronicles - Post XI

----------------------------------------------------------------------------------------

قسمت چهارم

Bertbert

(First Part - Bredbad)

----------------------------------------------------------------------------------------

Quater مخلوق بعدی خود را به فرمی آفرید که بیشتر به خودش شبیه باشد. او سعی کرد تا از خودش کپی بگیرد, ولی از آنجاییکه به خوبی پدر نمی توانست بیافریند, مخلوقش یک کپی کامل و تمام عیار از آب در نیامد.

او به Bertbert توانایی تکلم و استدلال را داد, ولی Bertbert قدرت درک نداشت و از این بابت با Quater تفاوت داشت. او فکر کرد که Quater است و به همین علت فورا 7 تاج ساخت و شروع به ساختن مخلوقات خودش کرد. به این خاطر که Bertbert در آفریدن حتی از Quater هم بدتر بود, سیر تکاملی مخلوقاتش رو به بدترشدن بود. در آخرین مرحله آفرینش, موجوداتی که Bertbert ساخته بود اصلا زنده نبودند, فقط گلوله هایی از گوشت بودند.

شجره نامه Bertbert:

از طرف Quater صاحب قدرت شد تا Bertbert را خلق کند. در حالیکه بر این باور بود که خودش Quater است, یک Bertbert دیگر ایجاد کرد.

این Bertbert دوم, Bredbad را خلق کرد, یک Bertbert ضعیفتر و با لکنت زبان.

Bredbad موجودی باهوش بود. خردمند همگان نامیده می شد, اگرچه هیچ کس نمی دانست که چه کسی همچی حرفی زده, ولی این لقب سر زبانها افتاده بود. او هرگز درباره آگاهی اش چیزی ننوشت بجز پسرش Bridabrack که سخنان Bredbad را آوانویسی می کرد.

دیوان Bredbad حکیم, فرزند Bertbert فرزند Bertbert:

من نه به طور طبیعی خوب هستم, نه طبیعتا خوشحالم.

اما اگر من سقوط کنم, این اشتباه خودم است نه مامانم یا پاپام.

من شاهد هزار سقوط هستم.

برای همین خوشبخت نیستم.

برای من, این شکنجه است.

من به اینها می اندیشم تا بپلاسم و عبوش باشم.

قدرت خوشایند است اگر در گیلاس سرو شود, یا خورده شود به سان قرقاولی که باعث می شود صدای من سوهان اعصاب شود.

قاتل می میرد, رقاص خاموشی می گیرد. وقتی انبوه زنبوران مرا بسیار نیش می زنند.

من تحلیل می روم… لاغرتر, لاغرتر… لاغرتر.

بنیان، سه روش Bablon است:
1-ترس: خودش را مانند مار می خورد و طعام خویش می یابد. هرچه بزرگتر شود بیشتر خودش را می خورد تا وقتی که همه جا را بگیرد.
2-طمع: برخلاف ترس، جمع می شود تا وقتی که مار، چیزی کوچک و خوار شود. بویش مانند مشعلی است که با موی سر مخلوط شده باشد.
3-خودبینی: مار خیال می کند پاهای قوی دارد و می تواند از روی نهر بپرد. اما وقتی در دام بیافتد درحالیکه شکمش رو به بالاست معلق می شود.

من شما را در سفرهایم سهیم می کنم اگر گوش دهید.
شما به من ملحق خواهید شد اگر عجله کنید.
ما هلاک خواهیم شد اگر عجله نکنید.