رضا به من میگفت پوخو کن.
منم پوخو میکردم.
و خوشحال میشدیم!
بعدش یه بار داشتم از آبخوری مدرسه آب میخوردم، رضا یواشکی اومد ته مونده ی برنج ظهرشو ریخت توی یقه م.
از اون موقع به بعد هرگز پوخو نکردم!
________________________________________
پ.ن.1 - پوخو، صدایی بود بین صدای گربه و صدای موسی کوتقی. شبیه صدای chubchubs.
پ.ن.2 - یادم نیست که برنج بود یا پودر پفک.
منم پوخو میکردم.
و خوشحال میشدیم!
بعدش یه بار داشتم از آبخوری مدرسه آب میخوردم، رضا یواشکی اومد ته مونده ی برنج ظهرشو ریخت توی یقه م.
از اون موقع به بعد هرگز پوخو نکردم!
________________________________________
پ.ن.1 - پوخو، صدایی بود بین صدای گربه و صدای موسی کوتقی. شبیه صدای chubchubs.
پ.ن.2 - یادم نیست که برنج بود یا پودر پفک.
خوب کردی
ReplyDelete..
آخرش نفهمیدم پوخو چیه...ریز نوشتی نه
هان؟
ReplyDelete!خودمون هم نمیدونیم چیه
ReplyDeleteتا مدتها یادمه میگفت پوخو کن. منم میگفتم نه اون دفه برنج ریختی تو یقم. دیگه پوخو نیست! ء
ReplyDelete=)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
ReplyDeleteberenj bud :D
ReplyDeleteیادته؟
ReplyDelete:D
از همون بچگی اس میزدیم در حد بوندسلیگا
ولی یادم میاد یه بار یکی پفک ریخت توی یقم یادم نیس کی بود! ء
اونم من بودم :دی ولی خوب واسه اون برنجه بود که دیگه پوخو نکردی »دی
ReplyDelete=)))))
ReplyDeleteعجب روزگاری بودا
ما تو دهاتمون میگیم «اکبرکوتقی».
ReplyDelete