The Neverhood Chronicles - Post XII

----------------------------------------------------------------------------------------

قسمت چهارم

Bertbert

(Second Part - Bickback)

----------------------------------------------------------------------------------------

چون فاصله زمانی زیادی افتاد بین قسمت قبلی و این قسمت، بد نیست قسمت قبلی رو هم یه نگاهی بندازید.
اینم لینک PDF ترجمه ها تا آخر این Post.
------------------------------------------------------------------------------------------------------


Bredbad هیچ کسی را بعنوان مرجع نداشت بجز خودش. او Bridabrack را تولید کرد. و او نیز Bickback را تولید کرد.
Bickback از نظر جثه کوچکتر از سایرین بود و اطرافیانش او را بخاطر لکه های لجن مانند سبز و بنفشی که سطح پوستش را پوشانده بودند، مسخره می کردند.
وقتی که یک جمعیت بزرگی از اولاد Bertbert جمع می شدند، Bickback بیچاره همیشه آخر می نشست. او سعی می کرد وانمود کند که از نشستن در ردیف آخر لذت می برد، تا ناراحتی خود را پنهان کند. به این ترتیب او با سایر کسانی که در ردیف آخر بودند، آشنا شد. آنها نیز بطور رقت انگیزی از امراض جسمانی رنج می بردند، که تقریبا به بدی لکه های خودش بود.

یکی از فامیلهای دور Bickback به اسم Hiface پیشنهاد کرد که پشت سر Bickback بایستد تا اینطور به نظر بیاید که او مطلقا آخر جمع نیست. اما Bickback برای همرنگ شدن با جمع، Hiface را به همه نشان داد و غیرطبیعی بودن او را (یک سر دوم از کف دستش در آمده بود) مسخره کرد. او شعری خواند در مورد چیزی که کف دست او بود. همه به Hiface خندیدند و Bickback را بخاطر سرگرم کردن آنها و شعر خنده دارش، تحسین کردند.
Hiface با ابراز ظلم Bickback مواجه شد ولی Bickback دوباره شعرش را خواند تا اینکه Hiface به گریه افتاد و به سمت خانه اش دوید.
جمعیت فهمیدند که Bickback شوخ طبع است ولی هنوز به او اجازه نمی دادند که بیاید جلو، بخاطر لکه های چندش آور بدنش. این قضیه ایده ای را در ذهن Bickback ایجاد کرد...

3 comments:

  1. hiface be faarsi mishe abdoljalile an chehreh!

    ReplyDelete
  2. نمیدونم چرا این بیکبک منو یاد بابک میندازه! همون بابک خودتون!
    :دی

    ReplyDelete