افسانه ی گامغزان - قسمت هشتم

بسمه تاعالو.
این مقال حاوی عبارات ناپسندیست که خواندن آن، به افراد زیر
-14 سال و شیرموزهای زیر -13 سال توصیه نمی گردد

فصل هشتم

دمدمه های صبح اُسشنبه

مرگ و میش بود. پربوجیه خوابش می آمد و داشت در آسمان اُس میزد. کمبوجیه هم کون گشادیش می آمد بیدار شود و هی آلارم موبایلش را آف میکرد و دوباره میکپید. کلا ً وضع بگایی بود چون روز بعد اُسشنبه بود و همه به صورت ناخودآگاه به این امر واقف بودند. کاوهایی که مزرعه را با زنجیر شخم میزدند، گاهی اشتباها ً همدیگر را شخم میزدند و اکثریت قریب به اتفاشان ناقص شده بودند. بعضی دیگر که بالای درختان کله کیوی داشتند میوه میچیدند اشتباها سبدشان را با خود به بالای درخت برده بودند و آنهایی که در پایین درخت بایستی سبد میوه را نگه می داشتند، تخم های بالایی ها را میچیدند و در جیبشان میگذاشتند. ماده کاو هایی که زنجیر می بافتند نیز به نوبه خود اس میزدند و غلامحسین می بافتند.

اسشنبه برای بقای جانداران کمبوج روز خطرناکی به حساب می آید. زیرا گامغزان ساکن کمبوج همگی در حالت عادی هم، به میزان قابل ملاحضه ای اسکول هستند، چه برسد به دابل اُس. راز ماندگاری همزیستی این همه موجود کانا در کنار هم، فقدان عقل و گوزیدگی مخ آنهاست. اگر در کمبوج، موجودی خردمند (در حد کفشدوزک یا گه-غلطانک کفایت میکند) قرار گیرد یا همه را بگا میدهد یا خودش بگا میرود. همانطور که یک جامعه متشکل از تعدادی موجود خردمند برای بقای خودشان از خِرد کمک میگیرند، در کمبوج نیز جامعه ی گامغزان برای همزیستی مسالمت آمیز، از بلاهت خویش بهره میجویند و با استفاده از نادانی خود، مشکلات جامعه ی خویش را تخمی تخمی حل میکنند.

و اما نکته ی مهمی در این روز نهفته است و آنرا با ذکر یک مثال روشن میکنیم.
سه موجود
x و yوz را که همگی بهره هوشی برابر با کاهو دارند، در نظر بگیرید. به x یک عدد موز میدهیم تا بخورد. او بعلت نقص شعور، موز را در ماتحت خویش فرو میکند. y که در همان حوالی حضور دارد، وضعیت x را مشاهده میکند. سپس به سمت او میرود و موز را فشار میدهد تا بیشتر فرو شود. z هم این صحنه را میبیند و هیچ استنباطی نمیکند. x با این حرکت y کلی حال میکند و با y دوست می شود و همه چیز به خوبی و خوشی ادامه پیدا میکند.
حال اگر
y بجای فشار دادن موز، اس بزند و بدود و با لگد بزند توی تخمهای x، و موز به بیرون پرتاب بشود و بیفتد زمین و له شود، سپس یک گامغزی پایش برود روی موز، مغزش کف زمین پخش شود، y خم شود تا مغزش را جمع کند و توی مشما کند تا برای شام آن شب ساندویچ مغز بخورد، x بخواهد به زبان خود y با او رابطه برقرار کند و بدود و با لگد بزند در کون y، y کله پا شود و گردنش بشکند، پدر z، x را با کلنگ بکشد و کودتا شود، در اینصورت ممکن است احتمالا ً اوضاع کمی بغرنج شود.

رفتار گامغزان در روز اسشنبه شامل دو حالت است که حالت اول وضعیتیست که در بالا اشاره کردیم و حالت دوم خودش یُگ حالت دو گانه ای دِره. مثلا در بعضی موارد (~~P=P) اس زدن در روز اسشنبه به منزله ی اس نزدن یک موجودخردمند است و این نیز به مراتب خطرناکتر از حالت قبل است.

اکثر حوادث مهم و تاریخی کمبوج در اسشنبه ها اتفاق می افتد.

11 comments:

  1. chie, chera javab nemidi? begu kam ovordi dige!

    ReplyDelete
  2. goh ghaltanak jozve kodum daste az mojudate? :D

    ReplyDelete
  3. چی چی می گــُــی ؟

    ReplyDelete
  4. کمبوجیه ها و پربوجیه ها آدمای اسکل و گشادی بودن در طول تاریخ.پستت ارزش تاریخی داره

    ReplyDelete
  5. خداییش این فصلو بهتر از بقیه درک کردم. مخصوصا بخش موزشو. همش حس میکنم که این گامغزان ساکن کمبوج خودمونیم. یا شایدم برره. گه غلطانک هم به وفور اینجا ریخته. راستی اونجا سیاست هم داره؟

    ReplyDelete
  6. "بعضی دیگر که بالای درختان کله کیوی داشتند میوه میچیدند اشتباها سبدشان را با خود به بالای درخت برده بودند و آنهایی که در پایین درخت بایستی سبد میوه را نگه می داشتند، تخم های بالایی ها را میچیدند و در جیبشان میگذاشتند"

    جا داره یه فحش آس بهت بدم
    از صبح دارم میخندم

    ReplyDelete
  7. :))))
    kheili mayelam bedoonam shoma dar zamaane neveshtane ga maghzan roo chi hastid ?

    ReplyDelete
  8. ridi dige, tu un sarzamin moz vojud nadare, age hes mikoni rafram ru asabet khabar bede biam pain

    ReplyDelete
  9. گولاخ اون مثاله
    فردا بیا به خایه ی باقر هم گیر بده دیگه

    ReplyDelete
  10. khial kardi mituni kossher(be un ma'na na be in ma'na) benevisi darri? man havasam jam'e

    ReplyDelete
  11. اوه اوه. آقا این فید برنرت هم که تو مایه های همین اس شنبه و ایناس که

    ReplyDelete