s2-e2 افسانه ی گامغزان


افسانه ی گامغزان
فصل دوم – قسمت دوم
شانصد و خیلی هزار سال پیش
در یک بعد از ظهر تخمی روز چهل و پنجم سری فوریه در سال قمبل-ماهی (معادل شانصد و خیلی هزار سال پیش)، خرخوک پسر بزرگ جیمی، روی سنگ توالت نشسته بود.
در آن زمان سرزمین کمبوج، خربوج نام داشت. نصف خربوج، کوه بود و کمبوج نام داشت و نصف دیگر آن دریا بود و پربوج نام داشت. نصفه ی دیگر خربوج نیز هویج بود. در کمبوج سه گونه ی جانوری مختلف سکونت داشتند: قاسم ها در اطراف کوه قاسم، غاصم ها در اطراف کوه غاصم و جاسم ها در رشته کوه جیمی. در پربوج نیز جلبنگ های ریز و درشتی غوطه می خوردند و از مدفوع همدیگر تغذیه می کردند.

در زمان حیات خرخوک، به ریدن می گفتند فکر کردن و به گه می گفتند فکر. بنابراین خرخوک داشت به شدت فکر می کرد و فکرهای مختلفی از ذهنش می گذشتند. فکرهای کوچک و دانه دانه و فکرهای یکپارچه و بزرگ. بعضی از افکارش شبیه به خودش بودند. بلی! او به خودش فکر می کرد. به زندگی اش. به آینده و گذشته ی خودش و سرزمینش. به اینکه تمام خربوج پر شده از موجودات متفکر که تمام مدت به فکر یکدیگر هستند و چپ و راست فکر می کنند و دنیایی را بر مبنای فکر بنا نهاده اند. قاسمها به غاسمها فکر می کنند و غاسمها به قاسمها. جاسمها نیز بعنوان متفکرترین موجودات به همه.
در اعماق آب، در پربوج، جلبنگ ها در حال غوطه ور بودن فکر می کردند و دیگران را از افکار خود مطلع می ساختند تا بتوانند از تفکرات یکدیگر استفاده کنند.
زندگی بسیار زیبا بود تا اینکه یک روز، خرخوک پس از اینکه افکارش تمام شده بود به سمت کلبه ی میثاغ به راه افتاد. رشته کوه جیمی (محل سکونت جاسمها) شامل چهار قبیله ی اصلی بود به نام های جیمی، چیمی، حیمی و میخموسار. خرخوک پسر بزرگ جیمی بود که چندی پیش، پس از مرگ جیمی، رئیس قبیله ی جیمی شده بود. جیمی، جاسمی پرتدبیر بود که توانسته بود سه قبیله ی دیگر را تحت فرمانروایی خود در آورد. اما پس از مرگ او، سه قبیله ی دیگر قصد توطئه داشتند. میثاغ نیز پسر رئیس قبیله ی میخموسار بود که هنوز پدر پدسسگش نمرده بود.
خرخوک موجودی اندیشمند بود و به تنهایی به اندازه ی کل افراد قبیله اش فکر می کرد. تا جایی که از منابع موثق نقل شده است که هرگاه او به سفر می رفت، می شد رشته ی افکارش را دنبال نمود تا او را پیدا کرد. اما اینبار خرخوک افکاری بلند در ذهن داشت.

To be Cuntinued...

2 comments:

  1. عین لاست میمونه این لامثب. اینقد شخصیت ریخته توش که بگو! چرا نگی! اینبار لوکیشن هاش هم عوض شده بود حتی.از لحاظ فواصل ریلیس هم که زده رو دست هرچی لاسته. الحق که فکر بالای فکر بسیار است. لذت بخش بود. نخسوزن فتوشاپش

    ReplyDelete
  2. فتوشاش نبود.
    ام اس پینت علیه السلامه

    ReplyDelete